همتی بلند اجازه نمیدهد برای رفع مشکلات اقتصادی، دستشان را جلوی دیگران دراز کنند. درعوض به دستهای خودشان تکیه کردهاند؛ به دستهای ظریف و زنانهای که در کنار کارِ خانه، سوزن برداشتهاند و زخمهای زندگی را کوک میزنند تا پشت خانوادهشان را در تندباد ناملایماتِ روزگار خالی نکنند. انسانهای بزرگی که یاد گرفتهاند نان از عمل خویش بخورند، آنهم عملِ حلال. این سطرها را بگذارید کنار این توضیح که جمعی از بانوان سرپرست خانواده در منطقه ما سالهاست که مزد هنرشان را میگیرند.
یعنی با فروش محصولات هنریشان مانند عروسکدوزی، کیفبافی، قلاببافی، تابلوفرش و... گذران روزگار میکنند؛ محصولاتی که مکان مشخصی برای فروش آن ندارند و همین، بزرگترین مشکل را سر راه آنها قرار داده است. مکانی که اگر فراهم میشد، علاوه بر ساماندهی زنان سرپرست خانوار بهانهای میشد برای آموزش و کارآفرینی برای جمعی دیگر از همین دست. مگر نه اینکه شهرداری و دیگر سازمانها سالانه هزینههای هنگفت بسیاری را صرف امور فرهنگی میکنند تا راهی باشد برای پیشگیری از فقر، بزه، اعتیاد، طلاق و هزار درد بیدرمان دیگر؟
حمایت از این زنان سرپرست خانوار، گره کور بسیاری از این مشکلات را باز میکند. اقدام جوانمردانه خیّری که بهتازگی مغازهاش را یکساله و بهصورت رایگان برای فروش این محصولات در اختیار جمعی از زنان سرپرست خانوار قرار داده است، بهانهای شد تا نقبی بزنیم به مشکلات این گروه از بانوان که تعدادشان هم در منطقه ما کم نیست.
نخستین مغازه تولیدات زنان کارآفرین منطقه ۵ در گلشهرمتعلق به خیری است که رایگان آن را در اختیار این بانوان قرار داده، هنرهای دستی آنها به فروش میرسد. اصل ماجرا به دو سال پیش بازمیگردد و تلاشهای پیگیرانه یکی از اعضای شورای اجتماعی محله نیزه که قصد ایجاد فضای بهتری را برای این بانوان زحمتکش داشت.
او به هر دری که میتوانست زد تا بتواند مکانی را برای فروش کارهای این بانوان سرپرست خانواده فراهم کند تا بلکه کمی از بار مشقتهای آنها کم شود، اما به نتیجه نرسید تااینکه سرانجام در بسته به رویشان باز شد. سکینه هاشمی که عضو شورای اجتماعی محله نیزه است، از دو سال پیش پیگیر این مسئله شده. او که مسئول کلاسهای فرهنگی شهرداری منطقه نیز هست، روند کار را اینگونه توضیح میدهد: «بانوانی که در هنرهای دستی مانند بافندگی و خیاطی سررشته داشتند، در کلاسهای کارآفرینی شرکت کردند، اما بین آنها افرادی حضور داشتند که سرپرست خانواده بودند.»
نخستین مغازه تولیدات زنان کارآفرین گلشهر متعلق به خیری است که رایگان آن را در اختیار این بانوان قرار داده
هاشمی با بیان اینکه این بانوانِ سرپرست خانواده با مشکلات مالی روبهرو هستند، میگوید: «دو سال تمام از طریق شهرداری پیگیر مسئله بودم تا دستکم بتوانم مکانی را برای بانوان سرپرست خانوار یا بدسرپرست فراهم کنم که بتوانند در فضایی کاملا زنانه، با آرامش و بدون اینکه کسی در درآمد آنها سهیم شود، تولیدات خود را آنجا به فروش برسانند، اما شهرداری تاکنون پای کار نیامده است.»
او که چهار بانوی سرپرست خانوار را شناسایی کرده است، سعی میکند با در اختیار گذاشتن رایگان مکانی برای فروش تولیداتشان به آنها کمک کند و در این مسیر خیّری پای کار میآید و مکانی را در اختیارشان میگذارد؛ «اگر سبحانلو، مالک مغازه با ما همراهی نمیکرد، نمیتوانستیم این اقدام خیر را به سرانجام برسانیم. با کمک او امروز این چهار بانوی سرپرست خانوار جایی برای کسب درآمد دارند که البته در آیندهای نزدیک تعداد آنها افزایش هم خواهد یافت.»
آنگونه که او توضیح میدهد، بنا شده است این بانوان سرپرست خانواده سه ماه بهطور آزمایشی، تولیدات خود را در این مغازه برای فروش عرضه کنند و اگر بازارشان گرفت، تا یک سال میتوانند رایگان در این مغازه کاسبی کنند، اما اینکه بعد از یک سال تکلیف آنها چه میشود، سوالی است که هاشمی اینگونه به آن پاسخ میدهد: «آن زمان باید ببینیم چه پیش میآید و مالک مغازه چه تصمیمی میگیرد.»
از او درباره اجناسی که بانوان سرپرست خانوار در این مغازه به فروش میرسانند، میپرسیم که میگوید: «عروسک، انواع بافتنی شامل لباس، کیف، عروسک، لیف و اسکاچ، تابلوفرش، قالی، جوراب و لباس پارچهای که همگی هنر دست این بانوان است، در این مغازه به فروش میرسد.»
اینکه مغازه به چه صورتی گردانده شده و درآمد حاصل از آن چگونه تقسیم میشود، هم مسئلهای است که هاشمی آن را اینگونه توضیح میدهد: «قرار شده خود بانوان بهنوبت بهعنوان فروشنده در مغازه حضور داشته باشند و جنس یکدیگر را بفروشند. همچنین هرکس فقط پول محصول بهفروشرفته خودش را برمیدارد.» البته ازآنجاییکه مغازه در پاساژی قرار دارد که بهتازگی افتتاح شده است، آنها هنوز نمیدانند بازار تقاضا و فروششان چه وضعیتی خواهد داشت، اما امیدوارند.
این عضو شورای اجتماعی محله نیزه همچنین از شهرداری میخواهد که از این بانوان هنرمند بهعنوان مدرس در کلاسهای آموزشی خود بهرهگیری کند؛ «پیش از این برای چند نفر از بانوان بافنده سرپرست خانواده از شهرداری خواستم تا از آنها بهعنوان مدرس در کلاسهای آموزشی خود بهرهگیری کند، اما چون آنان مدرکی از سازمان فنیوحرفهای نداشتند، شهرداری از این کار امتناع کرد و این در حالی است که آنها در هنر خود بسیار توانمند هستند و فقط فرصت و شرایطش را ندارند که بهدنبال گرفتن مدرک بروند.»
علاوه بر این، هاشمی مدتهاست که میخواهد یک کارگاه تولید خیاطی ویژه بانوان سرپرست خانوار ایجاد کند، اما هنوز کسی حاضر به یاری او نشده است؛ «اگر خیری پیدا شود که مکانی را در اختیارمان بگذارد و بتوانیم چند چرخ خیاطی تهیه کنیم، میشود برای تعداد زیادی از بانوان، کارآفرینی ایجاد کرد.»
هدفی که او دنبال میکند، این است که: «تعدادی خانم کاربلد را دورهم جمع میکنم تا بدون حضور واسطهها و کم شدن مزد کارشان، محصولی را تولید کرده و خودشان هم در بازار به فروش برسانند.»، اما بهگفته او، این کار میسر نمیشود مگر اینکه خیرانی پای کار بیایند و دست یاری به سمت این بانوان سرپرست خانوار که تعدادشان هم کم نیست، دراز کنند.
یکی از بانوان سرپرست خانوار، فاطمه نودهی است؛ بانویی میانسال که ۹سالی میشود سرپرستی خانواده را بهعهده دارد؛ «همسرم نساجی داشت و وضع زندگیمان خوب بود تا اینکه بهخاطر تحریمها، دیگر نخ از ژاپن وارد کشور نشد و او هم ورشکست و بعد بیمار و زمینگیر شد.»
او برای اینکه بتواند هزینههای زندگی را تامین کند، سراغ قلاببافی میرود، اما از این راه به جایی نمیرسد تا اینکه به فکر عروسکسازی میافتد؛ «بدون اینکه آموزشی ببینم، از روی الگو و نمونهبرداری از عروسکهای بازار، همراه با دخترانم شروع به درست کردن عروسک کردیم تا اینکه پس از مدتی دستمان راه افتاد و خودمان توانستیم مدلهایی را طراحی کرده و بسازیم.» او که هر دو دخترش دانشجوی رشته هوافضا هستند، میگوید: «روزها مدلها را برش میزنم و شوهرم هم برای پرکردن آنها کمک میکند تا شب. دخترها که از دانشگاه برمیگردند خانه، مینشینند و تا دیروقت عروسکها را میدوزند.»
آنها در یک خانه شصتمتری استیجاری زندگی میکنند و تنها اتاق خانه را به کارگاه عروسکسازیشان تبدیل کردهاند؛ عروسکهایی که بسیار باکیفیتتر و ارزانتر از نوع چینی آن است که در بازار مشهد بهوفور یافت میشود، اما متاسفانه بهدلیل نداشتن سرمایه و نبود حمایت، به تولید اندک میرسند و جایی برای عرضه محصولشان وجود ندارد. خانم نودهی میگوید: «متاسفانه مسئولان در رسانهها شعارهای زیادی را در حمایت از تولیدکنندگان داخلی سرمیدهند، اما پای حمایت همهشان میلنگد. من اگر سرمایه و مکان مناسبی داشتم، میتوانستم هنرم را به چند بانوی دیگر با شرایط خودم آموزش دهم تا آنها هم نانآور خانوادهشان باشند.»
نودهی از اینکه میتواند عروسکهایش را در این مغازه به فروش برساند، خوشحال است و یادآوری میکند: «پیش از این در جمعهبازار مهرآباد بساط داشتم که برای هر چهار ماه، ۸۰۰ هزار تومان پول مکانی را در ابعاد یک متر و ۲۰ در ۲ متر میپرداختم که پرداخت این مبلغ دیگر در توانم نبود؛ گذشته از این، برای اجاره جا مراسم قرعهکشی برگزار کردند که اسم من درنیامد و بیشتر قرعهها به نام شهرستانیها افتاد که آنها هم جای خود را به مبلغ یک تا یکمیلیونو۲۰۰هزار تومان به بقیه میفروختند!» او با گلایه از قیمتهای سرسامآور اجاره جا در جمعهبازار، از شهرداری درخواست میکند روزبازارهایی را با هزینه کمتر ایجاد کند و در اختیار مردم این منطقه بگذارد که وضعیت اقتصادی مناسبی ندارند.
از این بانوی سرپرست خانوار درباره وضعیت بازار و درآمد حاصل از عروسکسازی میپرسم که پاسخ میدهد: «هر روز مواد اولیه گرانتر میشود و حتی برخی اجناس هم دیگر در بازار نیست. با این شرایط درآمد ثابتی از فروش عروسکها نداریم.»
زهرا موسوی هم بانوی جوان بیسرپرستی است که از ششسال پیش تاکنون ازطریق هنر دستش، روزگار میگذراند. او که مسلط به چندین هنر است، درباره توانمندیهای خود اینگونه میگوید: «به هنرهای بافندگی، تابلوفرش، سفرهآرایی، میوهآرایی، گلیمبافی، اسکاچبافی، عروسکبافی و آرایش و پیرایش مسلط هستم و بهجز بافندگی در دیگر زمینهها مدرک سازمان فنیوحرفهای را دارم، اما چون سرمایه ندارم، تاکنون نتوانستهام کاری برای خودم دستوپا کنم.»
او که تاکنون کارهایش را در خانه به مشتریانی که دهانبهدهان از هنرهایش شنیده بودند، عرضه میکرده است، اوضاع بازار کارش را خیلی بد توصیف و یادآوری میکند: «یکبار برای گرفتن جا در شببازار مفتح به شهرداری رفتم، اما شهرداری گفت باید ۴۵سال به بالا داشته باشی و به همین دلیل مکانی برای فروش کالا در اختیارم قرار ندادند تا اینکه خیری این مغازه را در اختیارمان گذاشت.»
البته آنگونه که موسوی میگوید، چندباری هم کارهایش را در نمایشگاه باشگاه کشاورزان جوان به فروش رسانده است و گاهیاوقات هم از شرکتها سفارش تابلوفرش میگیرد، اما آنها کار را خیلی ارزان میخرند که برایش اصلا بهصرفه نیست.
آرزوی این بانوی هنرمند این است که بتواند کارگاهی کوچک برای خودش داشته باشد؛ «اگر جا و کمی سرمایه داشتم، میتوانستم در یکی از هنرهایی که دارم، کارگاهی کوچک برای خودم دستوپا کرده و حتی برای چند نفر دیگر کارآفرینی کنم، اما دستم خالی است.» هرچند که خودش بیشتر دوست دارد کارگاه گلیمبافی داشته باشد.
یکی دیگر از بانوان هنرمند سرپرست خانواده که تمایلی به درج نامش ندارد، میگوید: «دو سال است که با کیفبافی و بافتن تابلوفرش و پنج سال هم با زنانهدوزی امرارمعاش میکنم و تاکنون هم کارهایم را در خانه به فروش رساندهام.»
او که چندان اهل صحبت کردن نیست، فقط از اینکه فرصتی فراهم شده تا در بیرون منزل هم کارهایش را به فروش برساند، خوشحال و امیدوار است.
* این گزارش دوشنبه ۲۳ فروردین ۹۵ در شمـاره ۱۹۳ شهرآرامحله منطقه ۵ چاپ شده است.